۱۳۸۸/۱۰/۲۵

معرفت شب قدر (بخش ششم)

بعثت در ماه رجب و نزول قرآن در ماه رمضان!

بیست و هفتم رجب زمانیست که خداوند تبارک و تعالی جبرئیل را بر پیامبر ، در حالی که در غار حرا مشغول عبارت بود ، فرو فرستاد و اولین آیات از ابتدای سوره علق را بر او نازل فرمود.
در عین اینکه راویان اهل سنت کوشش می کنند تا بعثت نبی مکرم (ص) را در ماه رمضان نشان دهند ولی روایات فراوانی از طریق اهل بیت (ع) رسیده است که بعثت را در بیست و هفتم ماه رجب معرفی می کند و لذا علمای امامیه هم درطول تاریخ همین نظر را پذیرفته اند و آنرا مطرح کرده اند ؛ چنانکه شیخ طوسی در تهذیب می فرمایند:
«وصَدَعَ بِالرّساله فِی الیوم السّابع و العشرین من رَجَب و لَهُ صلی الله علیه و آله اَربَعوُن سِنه»
التهذیب ج 6 ص2
یعنی : رسول خدا (ص) در بیست وهفتم ماه رجب به رسالت مبعوث شد در حالیکه چهل سال داشت.
اما این سئوال مطرح می شود که با وجود اینکه به نص صریح کتاب خدا ، قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است ، پس چگونه با تاریخ بعثت پیامبر که در ماه رجب بوده است قابل جمع است؟

تعدد نزول قران
آنچه از فحوای کلام خدا و فرمایشات معصومین ع استفاده میشود اینست که قران دارای دو نزول است: نزول دفعی و نزول تدریجی.
نزول تدریجی قران همانست که در طی بیست و سه سال به تدریج بر پیامبر نازل شده و رسول خدا آنرا برای مردم بیان فرمودند. جدای از این نزول تدریجی، کل قران به یکباره نیز نازل شده است که این همان نزول دفعی قران است. به بیان صریح خود قران، این نزول در شب قدر بوده است.
پذیرش این مطلب (نزول دفعی) برای برخی از نویسندگان غیر قابل قبول است اما واقعیت آنست که این مطلب هیچ گونه استبعادی ندارد. حقیقت شب قدر و نقش آن در عالم هستی خود بخوبی موید این نکته است. با ذکر جزییات بیان شد که شب قدر، شبی است که امور یکسال عالم تقدیر و محتوم شده و برای اجرا ابلاغ می شود.
بنابراین نه تنها قران بلکه همه امور عالم در شب قدر نازل می شود و قران یکی از آن امور است.
وقتی به ابتدای خلقت برگردیم، کل عالم خلقت نیز شب قدری دارد که بسیاری از مقدرات در آن شب محتوم شده و امضا شده اند. آسمانها و زمین و نظام دنیا و آخرت در این شب مقدر شده اند، فلذا استبعادی ندارد که بگوییم قران هم در شب قدر مقدر شده است.
گفتگوی مفضل با امام صادق ع اشاره به همین مطلب دارد:
مُفَضِّل بن عُمَر قال ذُکِر عِندَ ابی عَبدالله (ع) اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیله القَدر.
قال (ع) : ما اَبین فَضلُها عَلَی السُّور.
قال قلت : و اَیُّ شَیءٍ فَضلُها؟
قال (ع) : نُزِلَت وِلایهُ امیرالمؤمنین (ع)فیها.
قلت : فی لَیله القَدرِ الَّتی نُرجیها فی شَهرِ رَمَضان؟
قال : نَعَم هِیَ لَیلهٌ قُدِّرَت فیها السّمواتِ والارض و قُدِّرَت وِلایهُ امیرالمؤمنین فیها.
معانی الاخبار ص 316
روایت 3 باب معنی لیله القدر


ترجمه: مفضل بن عمر (که از اصحاب امام صادق (ع) بود) می گوید در نزد امام صادق صحبت از آیه شریفه «انا انزلناه فی لیله القدر» به میان آمد.
حضرت فرمود: چقدر فضیلت این سوره بر سوره های دیگر آشکار است.
گفتم فضیلتش چیست؟
فرمود : (فضیلتش در این است که) ولایت امیرالمؤمنین دراین شب نازل شد.
گفتم : در شب قدری که در ماه رمضان انتظارش را می کشیم؟
فرمود : آری ، آن همان شبی است که آسمان و زمین و ولایت امیرالمؤمنین در آن مقدر گشته است.

نکته ای که در اینجا بسیار مهم است، آنست که نزول قران در شب قدر به معنای نزول وحیانی آن نیست. بلکه معنای نزول قران در شب قدر نزول تقدیری و علمی است.
قران در مورد آهن می فرماید:
و انزلنا الحدید فیه باس شدید
یعنی ما آهن سخت را نازل کردیم.
نزول آهن به معنای پایین آمدن یک تکه آهن از آسمان به زمین نیست، چون اساسا آهن از دل زمین استخراج می شود. مراد از نزول در اینجا تقدیر آهن برای عالم خلقت است. حال با توجه به مطالب گفته شده غلط نیست اگر بگوییم «آهن در شب قدر نازل شده است». وهکذا مساله نزول قران در شب قدر؛ لذا امام معصوم (ع) در توصیف شب قدر فرمودند:
«... فیه نُبیّیَ محمد (ص) ... فیه نُزِلَ القُران ...»
وسائل الشیعه ج10ص242 باب 1
یعنی «... در این شب محمد (ص) به نبوت رسید ... و در این شب قران نازل شد ...»

البته این سئوال (رابطة بعثت با نزول قران در شب قدر) از زمان خود ائمه معصومین (ع) مطرح بوده است و شاگردان حضرات معصومین (ع) این مسأله را از محضر آن بزرگواران پرسیده و پاسخ شنیده اند و آن را سینه به سینه در جهت اشاعه معارف آل محمد (ص) منتقل نموده اند و اکنون نیز بدست ما رسیده است. دراین ارتباط در مجامیع روایی ما دو روایت بچشم می خورد. روایت اول از «حفص بن غیاث» است که مرحوم کلینی (رض) در کافی شریف آن رانقل نموده است.
سلیمان بن داود عن حفص بن غیاث علی بی عبدالله (ع)
قال : سَأَلتُهُ عَن قول الله عز وجل «شَهرُ رَمَضانِ الذّی اُنزِلَ فیه القُران» و انما اُنزِلَ فی عشرینَ سِنه بَینَ اَوّله و آخِرهِ فقال ابوعبدالله (ع) نُزِلَ القُران جُملهَ واحدهً فی شَهرِ رَمَضان اِلی البَیتِ المعمور ثُمَّ نُزِلَ فی طولِ عشرینَ سِنَه.
کافی ج2 ص 9-628
باب النوادر
یعنی : حفص بن غیاث می گوید از امام صادق (ع) در مورد این آیه شریفه سئوال کردم که قرآن می فرماید: «ماه رمضانی که قرآن در آن نازل شده » و حال آنکه قرآن در طی بیست سال بر پیامبر نازل شده.
حضرت فرمودند : (دلیلش آنست که) یک بار تمام قران در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شده و آنگاه در طی بیست سال (بصورت تدریجی ) بر پیامبر فرود آمده است.

و روایت دوم متعلق به مفضل بن عمر است که مرحوم مجلسی (ره) در کتاب مستطابش ، بحار الانوار ، نقل نموده است:
قال الصادق (ع) : یا مفضل ان القران نزل فی ثلاث و عشرین سنه و الله یقول : «شهر رمضان الذی انزل فیه القران» و قال «انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین فیما یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین» و قال «لولا نزل علیه القران جمله واحده لذلک ............ به فوادک»
قال المفضل : یا مولای فهذا تنزیله الذی ذکره الله فی کتابه و کیف ظهر الوحی فی ثلاث و عشرین سنه.
قال (ع) : نعم ، یا مفضل اعطاه الله القران فی شهر رمضان وکان لا یبلغه الا فی وقت استحقاق الخطاب و لا یؤدیه الا فی وقت امر و نهی فهبط جبرئیل علیه السلام بالوحی فبلغ مایؤمر به قوله «لاتحرک به لسانک لتعجل به»
فقال المفضل : اشهدانکم من علم الله علمتم و بقدرته قدرتم و بحکمه نطفتم و بامره تعلمون.
بحارالانوار ج89 ص38روایت4
باب کتاب الوحی و مایتعلق باحواله
امام صادق (ع) فرمود : ای مفضل همانا قران در طی بیست و سه سال نازل شد و حال آنکه خدای متعال می فرماید : «ماه رمضان که قران در آن نازل شد» و (در جای دیگر) می فرماید : «ما آن را در شب مبارکی فرو فرستادیم ، همانا ما انذار دهنده ایم ، در ان شب هر امر محکمی جدا می شود ، امریست از جانب ما و ما فرو فرستنده ایم » (و در جای دیگر ) می فرماید : «برای چه قران یکبار بصورت کامل بر او (پیامبر) نازل نگشت ؛ برای اینست که قلب تو را محکم کنیم.»
مفضل گفت : مولای من این ظاهر آیات قران با این حقیقت که وی در طی بیست و سه سال به طول انجامیدچگونه قابل جمع است.
امام صادق (ع) فرمود : آری ، خداوند قران را در شب قدر به پیامبرش عطا فرمود ولی پیامبر (ص) هیچگاه جز هنگام وقتش آنرا بیان نمی فرمود و هر گاه وقتش فرا می رسید جبرئیل براو نازل می شد و به او (ص) می گفت که چنین وچنان بگو ؛ و لذاست که خدای متعال می فرماید : « برای بیان آیات ما شتاب مکن » (یعنی صبر کن تا جبرئیل آن آیات را بر تو بخواند ، آنگاه آنها را برای مردم بازگو کن)
مفضل در اینجا گفت : شهادت می دهم که به علم خدا دانستید و بقدرت او قادر گشتید و بحکم او سخن گفتید و به فرمان او عمل می کنید.

نقد سخن مخالفین
با وجود این دلائل ، برخی از نویسندگان بحث دو نزول برای قران را ردکرده اند. از جمله آنها مرحوم آقای نعمت اله صالحی نجف آبادی صاحب کتاب معروف و جنجالی «شهید جاوید» است. وی در کتاب جدید خود بنام «حدیث های خیالی» در مقاله سوم این بحث را به نقد می کشد و آنرا رد می کند.
مهمترین دلیل وی در رد این نظریه اینست که اعتقاد ما به دو بار نازل شدن قران بر اساس صرفاً یک روایت است و آن هم روایت حفص بن غیاث است که از روایت عامه می باشد. سپس وی به قدح وجرح راویان حدیث خصوصاً حفص بن غیاث می پردازد. اما در نقد سخن او باید گفت که :
اولاً : ایشان روایت مفضل بن عمر را ندید گرفته است ومدعی وجود صرفاً یک روایت شده است.
ثانیاً : ایشان فقط با استناد به گفته رجالیون اهل سنت ، حفص بن غیاث بن طلق قاضی و سلیمان بن داود .......... (که هر دو عامی مذهب هستند) را تضعیف می کند ، در حالیکه علمای بزرگ شیعه هر دوی آنها را توثیق نموده اند.
در اعتماد محدثین بزرگ شیعه براین دو راوی ، همین بس که صاحبان کتب اربعه (رض) روایات فراوانی را از این دو شخص نقل نموده اند که خود نشان دهنده حسن توجه آنها نسبت به ایشان است.
علامه حلی در رجال خود ص 218 در مورد حفص بن غیاث بن طلق می نویسد:
«ولی القضاء لهارون و روی عن الصادق (ع) و کان عامیا و له کتاب معتمد»
یعنی : از جانب هارون عهده دار قضاوت بود و از مام صادق (ع) روایت می کرد و سنی مذهب بود و دارای کتاب قابل اعتمادیست.
همچنین شیخ طوسی در فهرست ص61 و ابن داود در رجال ص 448 هر دو این تعبیر را در مورد وی بکار می برند «له کتاب معتمد»
او دارای کتابیست (حدیثی) که قابل اعتماد است.
در مورد راوی دوم یعنی سلیمان بن داود نیز نجاشی می نویسد:
«لیس بالمتحقق بنا غیرانه روی عن جماعته اصحابنا من اصحاب جعفر بن محمد وکان ثقه له کتاب»
یعنی : خیلی برای ما روشن نیست ، غیر از اینکه او از عده ای از اصحاب امام صادق (ع) نقل حدیث می کرد و قابل اعتماد بود و دارای کتاب.
جالب اینجاست که صالحی نجف آبادی پس از ذکر کردن نقاط ضعف سلیمان بن داود از برخی کتب عامله می نویسد:
«علمای رجال اهل سنت که این نقاط ضعف را برای سلیمان بن داود ذکر کرده اند او را متهم به تشیع نکرده اند و با این نقاط ضعفی که برای او ذکر کرده اند اعتماد بعضی از علمای شیعه به وی زیر سئوال می رود و قابل مناقشه است.»
حدیث های خیالی صص 8-327
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده این روایت از روایات معتبر در نزد علمای شیعه است و اساساً بهمین جهت است که مفسر بزرگی چون علی بن ابراهیم قمی در جاهای متعددی به مناسبت، روایت «حفص» رانقل می کند که بیانگر نهایت اعتبار روایت در نزد وی است. بالاتر از همه اینها گفتار رئیس المحدثین صدوق اعلی الله مقامه الشریف است که در کتاب اعتقاداتش می نویسد:

«اِعتِقادُنا اَنَّ القران نُزِلَ فی شَهرِ رَمَضان فی لَیلَه القَدر جُملَه واحدهً الی البیتَ المَعمور ثُمَّ نُزِل مِنَ البَیتِ المعمور فی مُدهِ عشرینَ سِنه....»
یعنی : اعتقاد ما این است که تمام قرآن به یکباره در ماه رمضان و درشب قدر به بیت المعمور نازل شده و سپس در طی بیست سال به تدریج (بر پیامبر نازل شد)

البته شیخ مفید به این قول شیخ صدوق اعتراض نموده است. وی درکتاب تصحیح الاعتقاد می نویسد:
«الذی ذهب الیه ابوجعفر رحمه الله فی هذا لبب اصله حدیث واحد لایوجب علما و لا عملاً و نزول القران علی الاسباب الحادثه حالا فی لا بدل علی خلاف ما تضمنه الحدیث و ذلک انه قد تضمن حکم ما حدث و ذکر ما جری علی وجهه و ذلک لایکون علی الحقیقه الا لحدوثه عند السبب ... و قد جاء الخبر بذکر الظهار و سببه و انها لمّا جادلت البنی (ص) فی حکم الظهار انزل الله تعالی : «قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها...» و هذه قصه کانت بالمدینه فیکف ینزل الله تعالی الوحی بها بمکه قبل الهجره فینجره بها انها قد کانت ولم تکن؟ و لو تتبعنا قصص القران بحاء فما ذکرناه کثیراً یتسع به المقال...»
یعنی : گفته شیخ صدوق درباره نزول دفعی و تدریجی قران مضمون خبر واحدی است که نه موجب علم است ونه عمل و این که قسمتی از قران به دنبال اسباب نزولی که حادث می شد نازل می گشت بر خلاف مضمون حدیث مزبور دلالت دارد زیرا اینگونه آیات مشتمل است بر حکم آن حوادث و ذکر آنچه اتفاق افتاده است واین ممکن نیست مگر اینکه نزول این آیات بعد از تحقق اسباب نزول باشد.
یک نمونه از این آیات آیه ایست که درباره حکم ظهار آمده و مجادله زنی را که درباره شوهرش کرده است حکایت می کند ، آیه مزبور خطاب به رسول خدا می گوید:
خدا سخن زنی را که دربارة شوهرش با تو مجادله می کرد شنید.

می دانیم قصه شکایت این زن که شوهرش با او ظهار کرده بود در مدینه واقع شده است و چگونه ممکن است آیاتی که درباره مجادیه این زن آمده است درمکه قبل از هجرت نازل شود و حکایت کند که این قصه واقع شده است درحالی که هنوز واقع نشده است و بعداً در مدینه واقع خواهد شد. و اگر قصه های قران را دبنال کنیم بسیاری از این نمونه ها را خواهیم یافت و سخن گسترده خواهد شد.

اما در پاسخ به این اشکال شیخ مفید (ره) باید بگوئیم:
اولاً : به صرف اینکه یک مطلب علمی واعتقادی توسط حتی شخصیت بزرگی چون شیخ مفید (ره) که توقیعات امام عصر (عج) به او بعضاً با چند سطر تعریف و تمجید در مورد وی صادر می گشت ، بیان شده باشد ، دلیل قطعیت وصحت آن نیست بلکه باید به ادله ذکر شده در مورد مدعا توجه کرد و آن را مورد مداقه قرار داد.
حتی شیخ مفید ها هم ممکن است دچار اشتباه بشوند. بهترین دلیل بر این مدعا داستان زن بارداریست که از دنیا رفته بود و شیخ دستور به دفن مادر و فرزند داده بود وامام عصر (عج) آن حکم را رد فرمودند و فرزند را زنده از شکم مادر بیرون آوردند و مادر را دفن نمودند.
این شیخ همان شیخ مفید با آن همه مقام وجلالت است. البته این گونه اشتباهات ازمقام وعظمت ناصران دین و قران کم نخواهد کرد ؛ اما آنچه که برای ما مهم است اینست که بدانیم صرف گفتار یک شخصیت بزرگ نمی تواند در مسائل علمی واعتقادی برای ما حجت باشد.
ثانیا ادله عقلی و نقلی و خصوصا حقیقت خود شب قدر (که به تفصیل توضیح داده شد) بخوبی موید این واقعیت است بهمین جهت ما معتقدیم که رسول خدا پبش از نزول آیات بدان عالم بودند و روی همین جهت خداوند به او امر میکند که در ابلاغ آنها عجله نکند.

۴ نظر:

محب مهدی گفت...

سلام از شعر عصریک جمعه دلگیردروبلاگ خودم استفاده کردم البته باذکر منبع التماس دعا

محب مهدی گفت...

salam
haleton khobe?
kojaein?
negaraneton shodam/
enshaalla etefaghi nayoftade
ye offi nazari bedin bebinam salemin.
mamnun

محمد مهدی معنوی گفت...

سلام
خوبم و دعا گو و جز دوری دوستان ملالی نیست. ممنون که به یاد من بودی!

عليرضا گفت...

سلام علیکم
خسته نباشید ، وبلاگ خوبی دارید. خوشحال می شوم از وبلاگ من هم بازدید کنید و نظر خود را راجع به مطالب تحلیلی و تحقیقی من بنویسید .
التماس دعا